کد مطلب:313578 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:175

با توسل به حضرت عباس، درها باز شد
حجةالاسلام والمسلمین آقای شیخ نجم الدین طبسی، از محمد اسكندر، كه از كسبه ی نجف اشرف بود نقل كرد:

در ایامی كه یهودی ها را از عراق بیرون می كردند، ما به بغداد رفته بودیم تا طبق معمول، طلا بخریم. عمده فروشها یهودی بودند. یكی آمد و ما را به منزل برد. وقتی كه وارد منزل شدیم، درب را بست و ما را به یك اطاق راهنمایی كرد. داخل اطاق كه شدیم، درب اطاق را نیز بست. اینجا بود كه یقین كردم سری در كار است. سپس شخصی آمد و نگاه تندی به من كرد. گفت: آمدی طلا بخری؟! همین كه این شخص اطاق را ترك كرد من به حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام متوسل شدم و به طرف درب حمله كردم. به هر درب كه دست زدم باز شد! درب ها را یكی پس از دیگری با كمك حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام باز كردم. تا اینكه از حیاط بیرون آمدم. آنها مرا تعقیب كردند ولی موفق نشدند و من نجات پیدا كردم.